یادداشت های مهندس آنتن

شرح حال دانشگاه و ...!

یادداشت های مهندس آنتن

شرح حال دانشگاه و ...!

همکلاسی ها و بچه گربه!

سلام بروبچ فکر کردم که باید یه آپ جدید کنم ! البته نمیدونم چرا این فکر احمقانه به ذهنم رسید!ولی به هر حال...

۱.اول از همه از همکلاسیها براتون بگم:

دخترای کلاس (بجز یکی دوتاشون) کُلهم اجمعین مثل ماست می مونن!سرد و سِر

از در که  میای تو و سلام می کنی...  ۴۵ نفر تو کلاس نشستن!ولی یکی نیست که جواب سلامتو بده!(البته ذکر کنم که همشون تو دلشون میگن سلاااااااااااااااام !حالت چطوره؟ ای جااان ای جااان)

البته بهشون حق میدم چون تازه با کلمه پسر توی دانشگاه آشنا شدن و حضم قضیه صحبت با پسر جماعت براشون مشکلهولی به دلیل مطالعات فراوانی که در این زمینه انجام دادم به این نتیجه رسیدم که این شرایط پایدار نیست و طی زمان قابل تغییرهو تا حول و حوش ترم بعد درست میشه

البته این قضیه در مورد پسرا هم صدق می کنه چون اصولا می ترسن جواب سلام دختری رو بدن چون فکر می کنن که ممکنه براشون حرف در بیارن! 

۲.مطلب دوم در مورد یه بچه گربه ناز و توپل و خوشگله  که تو حیاط دانشگاه یه ملتی رو با کاراش سرگرم کرده پاتوقش هم (گلاب به روتون) دسشویی دختراست!

میره تو دستشویی قایم میشه وقتی دختر ِبیچاره ی از همه جا بی خبر می خواد بره توو  کارشو انجام بده می پره جلوشو زهرَشو می ترکونه!بعضی وقتا هم دنبالشون میکنه و دخترا هم با لوس بازی و جیغ کشیدن فرار میکنن!خلاصه بهترین سوژه ی توی حیاط این بچه گربه ی خوشگله که تموم بچه ها رو شیفته خودش کرده!

بعدا اگه تونستم عکسشو براتون میذارم