حس می کنم که وقت گذشته است حس می کنم که لحظه سهم من از برگهای تاریخ است حس می کنم که میز فاصله ی کاذبی ست در میان گیسوان من و دستهای این غریبه غمگین
حرفی به من بزن آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را بتو می بخشد جز درک زنده بودن از تو چه می خواهد؟
حرفی به من بزن من در پناه پنجره ام با آفتاب رابطه دارم. |
سلام معین جون
ببخشید اگه دیر اومدم . باور کن گرفتارم.
اپ زیبایی بود.خیلی زیبا.
بیا بازم یه سر بزن.
بای تا های
سلام.دوست خودم چطوره؟زیبا بود.بهم سر بزن
سلام
مرسی از این که اومدی.
وبلاگ آموزنده ای داری. خیلی ساده و در عین حال باهال.