-
کلاغ پر!
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 16:33
سلام. شعری داشتیم تقدیم شما عزیزان ! اگه فارسی کرمانشاهی بخوانید شاید بیشتر حال بدهد ! حالا اگر نتوانستید هم فشار نیاورید به خودتان ، همان فارسی تیروونی هم بخوانید جواب میدهد ! بچه ها اسم بازیمان ،بازی پرتقال پر بازی موز و کیوی و خربزه و بلال پر باید تو جا میوه ایمان ،سیبای خوشگل بکشیم چون که دیگه از توی اون ، حتی...
-
یکی از شعرهای خودم.
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 15:56
نیمه شب است و وزن افکارم بر روی تخت! جسمم را در آغوش سرد تخت میبینم که گه گاه سرفه ای می کند...بی خواب است..." تب دارد " مادرم بی خبر است , پدرم هم در خواب! بیرون سرد است و حرف های ناگفته ام از روی شیشه قطره می شوند و می چکند دیشب باران بود و باد چترم را برد تا به کودک دعا فروش کنار پل بدهد. امشب هم باران است... یاد...
-
فروغ فرخـــــــزاد
یکشنبه 27 آبانماه سال 1386 21:52
حس می کنم که وقت گذشته است حس می کنم که لحظه سهم من از برگهای تاریخ است حس می کنم که میز فاصله ی کاذبی ست در میان گیسوان من و دستهای این غریبه غمگین حرفی به من بزن آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را بتو می بخشد جز درک زنده بودن از تو چه می خواهد؟ حرفی به من بزن من در پناه پنجره ام با آفتاب رابطه دارم.
-
سورة الفاتحة
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1386 00:10
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر (1) ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. (2) (خداوندى که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته). (3) (خداوندى که) مالک روز جزاست. (4) (پروردگارا!) تنها تو را مىپرستیم; و تنها از تو یارى مىجوییم. (5) ما را به راه راست هدایت کن... (6) راه کسانى که آنان...
-
مقام آگاه...
سهشنبه 15 آبانماه سال 1386 13:04
یه مقام آگاه گفت: از چارلی چاپلین پرسیدند خوشبختی چیست؟ گفت: فاصله میان بدبختی اول با بدبختی دوم.
-
همکلاسی ها و بچه گربه!
شنبه 12 آبانماه سال 1386 14:23
سلام بروبچ فکر کردم که باید یه آپ جدید کنم ! البته نمیدونم چرا این فکر احمقانه به ذهنم رسید!ولی به هر حال... ۱. اول از همه از همکلاسیها براتون بگم: دخترای کلاس (بجز یکی دوتاشون) کُلهم اجمعین مثل ماست می مونن!سرد و سِر از در که میای تو و سلام می کنی... ۴۵ نفر تو کلاس نشستن!ولی یکی نیست که جواب سلامتو بده! (البته ذکر...
-
چگونه ازدواج کنیم؟
دوشنبه 7 آبانماه سال 1386 22:54
در راستای اینکه ازدواج یکی از مواردی است که امروزه خواب و خیال جوانان پاک و متین شده است، موارد زیر جهت اولین گام برای ازدواج توصیه می شود: خواستگاری و روشهای آن: چندین روش برای خواستگاری وجود داره. 1- مثل زمان ناصر الدین شاه ننه جون و بیبی صغرای معروف و آبجیجون و خاله اقدس و عمه کلثوم رو مثل گروه بازرسین سازمان ملل...
-
دانشگاه تمدن می سازد؛ یا دایناسورها منقرض نشده اند!
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1386 00:27
بیب بیب بیب بیب ... تعجب نکنید، این مطلب مربوط است به زمانی که انسانها در غار زندگی می کردند، خودتان هم می دانید که آن روزها مردم فرهنگ درست و حسابی نداشتند، آدم بی فرهنگ هم مدام حرفهای زشت می زند، و از آنجا که نوشتن این حرفهای زشت بدآموزی دارد، ما نیز در این جور مواقع برایتان بوق می زنیم! شترق! این شترق هم صدای حاصل...
-
آقا گرگه و شنگول و مُنگُل و تپه ی انگور « یا طلاق چیز خوبی نیست»
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1386 00:21
سلام . آقا ما از همین بچه گیمون هی داد میزدیم که باباجان این داستان شنگول و مُنگُل و تپه ی انگور ، تحریف شده و به این صورتی که تا حالا همه خوندند و دست به دست به شما ها رسیده نیست! نخیر مگه کسی حرف ما رو گوش میکرد.گوش نمیکرد دیگه! حالا که این صفحه رو در اختیار ما گذاشتند میتونم قضیه واقعی داستان رو براتون بگم تا از...
-
دختر زیبا در مهمانی و روش های بازاریابی
چهارشنبه 2 آبانماه سال 1386 01:28
دیدم این مطلب بی ربط با درس «اقتصاد مهندسی» این ترمم نیست گفتم بخونید باهاش آشنا بشید! در دانشگاه استنفورد ، استاد در حال شرح دادن مفهوم بازاریابی به دانشجویان خود بود: * شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به...
-
رییس جمهور به روایت تصویر
چهارشنبه 2 آبانماه سال 1386 00:56
از کودکی علاقه به علم و دانش داشت. می شد حدس زد که اعتقادات دینی محکمی دارد. مردی ناشناس که مشخصا به روحانیت زمان خودش، احترام خاصی می گذاشت. جنگ شد با دوستانش به جنگ رفت. یک روز ساده که خواب بود، کسی صدایش کرد و او با روی خوش، از خواب بیدار شد. صبحانه اش را خورد، ورزش روزانه اش را کرد و کفشهایش را پوشید که به مسجد...
-
تقدیم به بهترین رفیقم!
چهارشنبه 2 آبانماه سال 1386 00:36
فردا پنج شنبه عقدِ بهترین و با معرفت ترین رفیق زندگیمه! مبارکت باشه آقا سعید ایشالا به پای هم پیر بشید! خدایا این دو کبوتر عاشق رو در پناه خودت محفوظ بدار! الهی آمین!
-
سوتی های روز اول!!!
شنبه 28 مهرماه سال 1386 16:04
روز اول با یکی از برو بچ کامپیوتر رفتیم برای گرفتن برنا مه کلاسها و دیدن همکلاسیای جدید! وارد دانشگاه که شدیم دیدیم! آاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا !!! - اینجا دانشگاهه یا ... حتما خواب میبینم! با سقلمه ای که رفیقم بهم زد از توهمات بیرون اومدم فهمیدم نههههههههههههههههههه واقعیت داره! ۹۹٪ دانشجو...
-
ده نکته برای ترم اولیها !
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 13:37
سلام به همه ترم اولی ها، شکوفه های باغ زندگی ، عزیزان دل من . می دونم که دل کوچیکتون مثل فنچ داره تاپ تاپ میزنه و ساعت 8 صبح روز اول مهر با سر وارد دانشگاه شدید، به چند نکته بسیار حیاتی توجه کنید تا روزگار مساعدتری در این مکان بسیار شریف (!!) داشته باشید: 1- سعی کنید بجای عبارت "آقا اجازه " از عبارت "ببخشید استاد "...
-
مصاحبه با رئیس جمهور
جمعه 20 مهرماه سال 1386 12:24
قسمتهایی از مصاحبه رییس جمهور مردمی، آقای دکتر احمدینژاد با مایکل والاس گزارشگر مشهور آمریکایی کانال CBS که بنا به دلایل امنیتی پخش نشد: والاس: جناب آقای رییس جمهور شما در مصاحبه ای گفته بودید که پدرتان فوت کرده اند. چند وقت پیش دوباره گفتید که پدرتان فوت کرده دوباره! جریان چیه؟ احمدینژاد:من سوال شما رو متوجه...
-
کارت دانشجویی!
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 13:51
دیروز ۱۲ساعت جلوی آینه خودم رو مرتب کردم و ۳۶ جور اتکلن به خودم زدم و رفتم دانشگاه ببینم چه خبره, استادا و دانشجو ها در سلامتی کامل به سر میبرن؟؟؟ آقا شانس گند ما دوباره این یارو حراستیه گیر داد و گفت:آقا ممکنه کارتتون رو ببینم؟ منم که هنوز کارت برام صادر نشده بود - گفتم:من دانشجوی جدید ال ورودم ! - یا رو گفت:برادر...
-
ثبت نام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
جمعه 13 مهرماه سال 1386 13:43
آقا چشمت روز بد نبینه! تمام شبِ روز ثبت نام رو که تو توالت درگیر دفاع از خود (در مقابل دشمن خائن درونی (اس...) بودم صبح روز ثبت نام راس۷:۰۰ با بی حالی(شادابی کامل خوشحال و سرزنده) (یه وقت فکر نکنین که من یه هفته داشتم روزشماری میکردما اصلا! )رفتم گوشی تلفن رو برداشتم که زنگ بزنم آژانس بیاد یهو یادم افتاد که ای دل قافل...
-
وظیفه مهندس صنایع چیست؟
جمعه 6 مهرماه سال 1386 13:36
این حکایت را محض تفریح بخوانید: چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروکله یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جادههای خاکی پیدا میشود. راننده ی آن اتومبیل که یک مرد جوان با لباس Brioni ، کفشهای Gucci ، عینک Ray-Ban و کراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید:...